chaggal kimi yashamiyakh hayatta yashirikh yashiyakh janavar kimi

ben turkam

عيد نوروز ميراث توركان

+0

بؤلوم :

پرويز شاهمرسي مقدمه: عيد نوروز يا عيد فرارسيدن فصل بهار يكي از اعياد باستاني است كه مردم آذربايجان نيز آن را به صورتهاي مختلف جشن مي گيرند. با توجه اينكه عيد نوروز تجلي زيباي همانندي و هماهنگي احساسات انساني با زنده شدن طبيعت است، اين عيد مي تواند به خوبي آينة تمام نماي باورهاي طبيعت گرايانه و آرزوهاي انسانهاي اين مرز وبوم باشد. ارتباط انسانها با طبيعت، ارواح مردگان و نيروهاي طبيعي همه و همه در مراسم مختلف نوروز تجلي يافته و بر جذابيت اين جشن بزرگ مي افزايند. مقالة حاضر مي كوشد تا با بررسي ابعاد فرهنگي و بويژه واژه شناسي نوروز و نه بيان تكراري آداب مخصوص نوروز، نظرگاه جديدي را پيش روي خوانندگان قرار دهد. واژة «بايرام» برابر نهاد واژة «عيد» در زبان مردم آذربايجان است. اين واژه از مصدر تركي «بايراماق» يعني جشن گرفتن گرفته شده است. اين واژه به صورت بهرام و پدرام وارد زبان فارسي و به صورت «بيرام» وارد لهجة سوري زبان عربي و به صورت Bairam وارد زبان انگليسي شده است. واژه هاي ديگر مرتبط با اين واژه عبارتند از : بايراما (جشن، شادي)، بايراشما (جشن دسته جمعي)، بايراشماق(باهم جشن گرفتن)، بايرامچي (كسي كه براي عيد ديدني بيايد)، بايرامچيليق (هدية نوروزي دختر نامزد)، بايرام سيري (روزهاي مهم)، بايرامجاليق (هدايايي كه در عيد به كودكان بدهد)، بايرام قاري (برف نوروزي. در آذربايجان برف نوروزي خوش يمن است و آن را رمز فراواني و بركت مي دانند)، بايرام گون (جمعه)، بايراملاشما (عيدديدني)، بايراملاشماق (ديد و بازديد كردن در ايام عيد. عيد ديدني كردن. به هم تبريك گفتن)، بايرامليق (عيدي. هدية عيد. مخصوص عيد. عيدانه. مالياتي كه در گذشته به مناسبت عيد نوروز و عيد قربان به نفع خان اخذ مي‌شد. آرايش. زينت)، بايرام يئميشي (چرز. آجيل)، بايرام اولدوزو (ستارة كريسمس. از نظر ظاهري شبيه حسن يوسف است)، بايرام آيي (ماه اسفند)، بايرام آغاجي (درخت عيد. كسي كه دير به دير به ديدار دوستان برود)، بايرام باسدي (ناراحتي معده بر اثر پرخوري عيد)، بايرام بيگي (كسي كه بر اثر پرخوري در روز عيد، دچار ناراحتي شده و با هر بار آروغ زدن، بوي بدي از دهانش بيرون آيد) و ... براي معادل واژة «عيد نوروز» در زبان مردم آذربايجان، واژه هايي چون «دوموز بايرامي» و «اوغوز بايرامي» در قديم الايام و «ايل بايرامي» يا «ياز بايرامي» وجود دارند. مسلماً تعيين زماني براي پيدايش يك آئين كار بسيار دشواري است. اينكه از چه زماني مردم آذربايجان روز اول بهار را جشن مي گيرند، نيازمند نگاه كلي تري به تاريخ اقوام ساكن در اينجاست. تركيب نژادي و قومي مردم آذربايجان با توجه به آداب و رسوم و تاريخ تشكل ارتباط ناگسستني با خاندانهاي حكومتگر آغ قويونلو و قارا قويونلو دارد. بسياري از صاحبنظران مانند فاروق سومر و ابراهيم قفس اوغلو و احمد ذكي وليدي طوغان براين نكته تأكيد كرده و مداركي انكارناپذير در اين باره ارائه مي كنند. اگر اين ارتباط تاريخي به عنوان مقدمة لازم جهت ادامة بحث پذيرفته شود، در قدم ديگر بايد به اين نكتة تاريخي نيز اشاره كرد كه سلجوقيان در تاريخ ايران، نقش انتقال آداب و رسوم از آسياي مركزي به داخل ايران و از آنجا به سوي غرب يعني آسياي صغير و اروپا را برعهده داشتند. بسياري از مفاهيم ديني، آييني، اقتصادي و سياسي توسط آنان اين راه طولاني را پشت سر گذاشته است. نكتة روشن آن است كه سلجوقيان به عنوان يكي از خاندانهاي منسوب به گروه نژادي اوغوز، آداب و آيينهاي قديمي را در زير پوسته اي از اسلام تداوم مي دادند. بدين ترتيب آن آدابي كه با نصّ صريح تعاليم اسلام همراهي داشت مانند اعتقاد به خداوند يگانه با نامهاي جديد اسلامي ادامه يافت، آدابي كه با اسلام مخالفت نداشتند مانند جشن اول بهار ادامه يافتند و در عوض برخي رسوم مانند مدفون كردن اسب شخص به همراه او كاملاً از ميان رفتند. پس از ذكر اين مقدمة تاريخي بايد به اين نكته نيز اشاره كرد كه فهم آداب مربوط به نوروز در آذربايجان بدون توجه به مفاهيم پيرامون زمستان ناكافي خواهد بود. آنچه كه موجب عظمت و زيبايي عيد نوروز در آذربايجان مي شود، شكوه مفهوم زمستان و طرز مواجهه با آن است. به تعبير ديگر آمادگي براي عيد نوروز بيشتر از خود اين جشن اهميت و تنوع دارد. اين نكته را نيز بايد درنظر گرفت كه عيد نوروز بيشتر يك آيين ديني و اساطيري بوده و به مرور زمان به يك رسم فرهنگي و اجتماعي تبديل شده است. طبق بيان كتاب «بندهش» از كتب مقدس زرتشتيان، سال به دو فصل تابستان (7 ماهه) و زمستان (55 ماهه) تقسيم مي شود. صرفنظر از اينكه در اين تقويم فصلي به نام بهار وجود ندارد، اين نكته حائز اهميت است كه زمستان از آنچه كه امروزه طول آن سه ماه دانسته مي شود، بيشتر و مؤثرتر بوده است. از آنجاكه آذربايجان در منطقة معتدل شمالي واقع شده و به مراتب فصل زمستان در آن طولاني تر است، باورهاي مردم نيز اين نكته تأييد مي كنند. در زبان مردم آذربايجان به زمستان «قيش» گفته مي شود. فصل زمستان در آذربايجان در معناي اخصّ دو ماه است كه به اين دو ماه «چيلله» گفته مي شود. چيلله در آذربايجان از صبح بعد از «چيلله گئجه سي» يا «شب يلدا» آغاز مي شود. چيلله در زبان تركي از فعل «چيلمك» يا «چيلماق» به معناي كشيده شدن، ديوانه شدن مي باشد. اين موسم به دو قسمت «كيچيك چيلله» (چلّة كوچك. از اول دي تا دهم بهمن) و «بؤيوك چيلله» (چلّة بزرگ. از يازدهم بهمن با سي بهمن) تقسيم مي شود. در باور مردم آذربايجان آب و هوا و دماي هوا و نوع سرما در هر دو چيلله متفاوت بوده و تعابير بسيار زيبايي در فرهنگ اين مردم وجود دارد. معمولاً پايان چيلله در مناطق مختلف با مراسم و آيينهاي مختلف همراه است. يكي از اين مراسم «چيلله قاچدي» (چلّه گريخت) است كه در آن شب آخر بهمن ماه آتشي روشن كرده و از روي آن مي پرند و مي خوانند: «چيلله قاچدي ها چيلله قاچدي. گؤتو يوخ ايدي قويدو قاچدي». (چلّه گريخت آي گريخت. دل نداشت و آي گريخت) در جاهاي ديگر ايران نيز همچون ميان قشقاييان اين مراسم به نام «چيلله بِدَر» انجام مي شود. پس از پايان دو چلة بزرگ و كوچك، ماه اسفند يا آخرين ماه زمستان انجام مي شود كه در آذربايجان به آن نامهاي «بايرام آيي»، «آلاچيلله»، «بوز آي» (Boz ay) و «بوغاي» (Boğay)، «آلاچاپو» مي گويند. در گويشهاي ديگر زبان تركي نيز اين ماه با نامهايي چون «بيردين»، «سيغين»، «قيش قيران»و «قيشقي قوران» ناميده مي شود. مهمترين روز در اين ماه روزهاي چهارشنبه هستند. چهارشنبه در لهجه هاي مختلف زبان تركي با نامهاي «ائشمه بازار»، «اگيرمه» (Әyirmə)، «ايشيقلي»، «باراس»، «تاباق بازاري»، «گؤبكلي» (Göbəkli) و «چرشنبه» ناميده مي شود. هر كدام از 4 چهارشنبة ماه اسفند بدليل تقدس چهار عنصر آب، آتش، خاك، باد و به نامهاي مختلف «سو چرشنبه سي» (چهارشنبة آب. بمناسبت ذوب شدن يخها و جاري شدن آب)، «اود چرشنبه سي»(Od çərşənbəsi) (چهارشنبة آتش. بمناسبت دميده شدن گرما بر خاك و رويش)، «يئل چرشنبه سي» (چهارشنبة باد. بمناسبت وزش باد ملايم بهاري) و «توپراق چرشنبه سي» (چهارشنبة خاك.تقدس به بركت دادن زمين) ناميده مي شود. چهارشنبة آخر سال را «قارا چرشنبه» (چهارشنبة سياه») نيز مي نامند چرا كه در اين روز به سر مزار مردگان مي روند. «قارا» در اين تعبير به جهان زيرين اشاره دارد. در زمان سابق هر كدام از اين چهارشنبه ها به ياد همان عنصر مقدس كه نام همراه چهارشنبه است، مقدس شمرده مي شد. در هريك از اين چهارشنبه ها آتش بزرگي مي افروختند، تمامي مردم بر گرد آن جمع مي شدند و به نيايش خدا مي پردازند. چهارشنبة آخر سال بسيار مهمتر است چرا به باور و اعتقاد نياكان ما، آب، آتش و باد به مهماني خاك رفته و در معبد او جمع مي شوند و روزهاي سخت، زمستاني را كه توام با قحطي و فلاكت و سختي بوده،بر او عرضه مي‌دارند و الهة خاك را به بيداري دعوت مي‌كنند. اين چهار الههدست در دست همديگر اين شعر را مي خوانند كه : سو گلدي ها، اود گلدي ها، يئل گلدي (آب آمد، آتش آمد، باد آمد) تزه عؤمور - تزهتاخيل ايل گلدي (عمر تازه، روييدني و سال تازه آمد) آنها به اين ترتيب دنياي روشنايي ها را به مردم به ارمغان مي آورند و مردم نيز با ديدن اين وضعيت بهجشن و پايكوبي در طبيعت مي پردازند. در صبح روز چهارشنبة آخر سال مردم از روي آب مي پرند و براي روزهاي خوب آرزو مي كنند. در مراسم پريدن از روي آتش نيز كه بيشتر پس از غروب آفتاب انجام مي شود، هنگام پريدن از آتش مي گويند: آتيل ماتيل چرشنبه بختيم آچيل چرشنبه (بپر بپر چهارشنبه. بختم باز شو چهارشنبه) از ديگر آيينهايي كه پيش از فرارسيدن نوروز در آذربايجان برگزار مي شود مي توان به مارال اويونو، قودو قودو، كنديرباز، كوسا كوسا يا تَكه تَكه اشاره كرد. همة اين آيينها به صورت نمايشي بوده و پيش از پايان زمستان انجام مي شود. نمايش كوسا كوسا يا تَكه تَكه در واقع اين رقص نمايشي و اين دوره گرداني كه همانند رقص عمونوروز است، به نوعي بيانگر آمادگي براي فرارسيدن نوروز مي باشد. در واقع مجري اين نمايش كه آن را در آذربايجان با نامهاي «ساياچي»، «تكمچي» و يا «تكه چي» مي شناسند، عروسكي به شكل بُز درست كرده و آن را در روستاها گردانده و نغمه هاي نوروزي سر مي دهد. شخصيت بُز در اين نمايش بازماندة شخصيت قديمي «اؤكوز» (گاو نر) است كه نماد توليد و بركت در كشاورزي است. در واقع عيد نوروز به نوعي بزرگداشت اين حيوان بوده است كه به مرور زمان جاي خود را به بُز داده و احتمالاً اين تغيير پيش از اسلام و در زمان ساسانيان رخ داده است. از سوي ديگر نمايش «كوسا كوسا» پرده اي ديگر از ستيز خير و شر است. برخي آيينهاي مردم آذربايجان به نوعي بيانگر بخت آزمايي پيش از پايان سال مي باشد كه از ميان آنها مي توان به «قولاق فالي» يعني فال گوش ايستادن و «شال ساللاما» يعني آويختن شال اشاره كرد. در اولي دختران بويژه دختران دم بخت پشت در گوش مي دهند و از سخنان رهگذران سرنوشت خودرا در سال جديد حدس مي زنند. در دومي نيز كه در شب چهارشنبة آخر سال برگزار مي شود، جوانان و بخصوص تازه دامادها شالهايي به رنگ قرمز را از سوراخهاي پشت بامها به داخل خانه ها مي اندازند و صاحب خانه نيز جورابي، پيراهني و ... به آن مي بندد. رسم سمنو پختن نيز يكي يگر از آيينهاي ديرين مردم آذربايجان است. اين رسم كه در آن معناي زنده شدن با توجه به ويژگي گندم نهفته، همراه با نغمه هاي خاص انجام شده و در آن آرزوهاي نيك تداعي مي يابند. همچنين يكي از رسومات باستاني مردم آذربايجان كه به صورت سفرة هفت سين وارد فرهنگ مناطق ديگر شده، رسم «باجا قاباغي دوزمك» (آراستن پيش روزن) مي باشد. در زبان تركي به پنجره يا روزن ديوار «باجا» نيز گفته مي‌شود. تركان قديم بر اين اعتقاد بودند كه در عيد نوروز، روح اجدادشان به خانة خود سركشي مي‌كنند و از طريق باجا وارد خانه مي‌شوند. از اين رو براي خشنودي روج اجداشان، اين سفره را در مقابل همان باجا پهن مي‌كردند. با توجه به تقدّس عدد هفت در ميان مردم آذربايجان، هفت عنصر از عناصر مقدس در اين سفره چيده مي شود. آنان انواع خوراكيها را كه هر يك نماد وسنبلي از موضوعات مرتبط با زندگي است در آنجا قرار مي دادند تا روح اجدادشان باديدن آنها راضي و خشنود گردد. اجزاء اين سفره عبارتند از: سو (آب. رمز بقا). سمني (سمنو. نماد سبزي شدن و تجديد حيات). ساريمساق (سير. رمز سلامت). سوجوق (شيريني. نماد شيريني). سونبول (سنبل. نماد بركت زندگي). سوماق (سماق. نماد طعم زندگي). سيركه (سركه. نماد رفع مزاج بد در انسان). سرانجام چون روز اول بهار فرارسيد، نوبت به پوشيدن لباس نو، ديد و بازديد، ترنّم موسيقي، رقصهاي آييني، كشتي گرفتن و زورآزمايي جوانان، تخم مرغ شكستن و آغاز دوره اي تازه از زندگي همراه با دوره اي جديد از حيات طبيعت فرا مي رسد. همة اين آداب و رسوم كه در طول زمان برخي از آنها مانند صحنه هاي جالب نمايش «مارال» از ميان رفته و برخي ديگر مانند نمايش «كوسا كوسا» به شكلي تغيير يافته اند، حكايت از دوراني دارد كه زندگي انسان بيشتر از آنكه امروزه ديده مي شود با طبيعت، اساطير و نيروهاي معنوي پيوند داشته است. سرانجام نظر غالب بر اين است كه نوروز در باور مردم آذربايجان يك مفهوم ديني نداشته بلكه يك آيين براي بزرگداشت بهار و در ارتباط با توليد، كشاورزي، باروري و بركت بوده است.

یازار : atababak پنجشنبه 22 آبان 1393 | باخیش لار (0)

آنا یارپاق

آرشیو

turk

ایلگی

آختاریش

 

بؤلوم لر

 

یولداش لار

سون یازیلار

تاريخچه هفت هزار ساله زبان تركي در آزربايجان

نام هاي پسرانه تركي پرطرفدار

نام هاي دخترانه تركي پرطرفدار

عيد نوروز ميراث توركان

بابك خرمدين

ريشه نام اروميه

orum goli

turk

فوتبال بازي هزار ساله تركان

آرشيو

آبان 1393

آذر 1392

خرداد 1392

باغلانتی لار

سرگرمي و تفريحي صداي اذربايجان

سورغو

دومين شهر پر جمعيت ترك نشين كدام شهر است؟







سایغاج

ایندی بلاق دا :
بو گونون گؤروشو :
دونه نین گؤروشو :
بو آیین گؤروشو :
بوتون گؤروش لر :
یازی لار :
باخیش لار :
یئنیله مه چاغی :

ایمکان لار

RSS 2.0